برای «چالش» Challenge معانی متفاوتی مطرح شده است که بعضاً با کلمه Challenge انطباق کامل ندارند. چالش به اموری گفته میشود که فراتر از شرایط ثبات سازمان هستند. وقتی سازمان در هر بخش از فعالیت خود با اموری مواجه شود که انجام آنها مشکل و دردسر ساز بوده و بهصورت فعالیتهای جاری و عمومی خود نتواند آنها را به انجام برساند و برای انجام آنها نیاز به توجه و انرژی ویژهای داشته باشد، بدان مفهوم است که با چالش مواجه شده است.
این نابسامانی ها ناشی از عوامل و شرایط جدیدی است که به مرور زمان در اثر عدم چابکی سازمان رخ داده است. چالشها کاملاً نسبی هستند و بر اساس نحوه برخورد با آنها اهمیت و اندازه پیدا میکنند. چالشی که برای یک سازمان بعنوان یک بحران مطرح است، ممکن است برای سازمان دیگر اهمیتی نداشته باشد. پس آنچه مهم است، نحوه برخورد با شرایط چالش زا و چگونگی حل آن است.
در سازمانها، مدیریت چالش به مفهوم راهبردی دوراندیش جهت کسب مزیت رقابتی است. چابکی سازمانی در مواجهه با چالش ها نیازمند دانش و خلاقیت فنی و ابتکار عمل در شناخت شرایط و عکس العمل بموقع و مناسب است. مدیران پیوسته با انواع چالشها در تمام ابعاد مدیریتی خود مواجه هستند و حفظ تعادل در محیط درونی و بیرونی سازمان یکی از مهمترین فعالیتهای مدیران و متخصصین سیستم های مدیریت است.
برای مقابله درست با چالش چه باید کرد؟
چالشها گریزناپذیرند، اما چنانچه مواجهه با چالشها براساس اصول علمی و چارچوب عملی استاندارد انجام شود، چالشها، به تهدید و بحران تبدیل نخواهند شد. درحقیقت این هنر مدیریت است که با درایت، تهدیدها را تبدیل به فرصت می سازد بطوریکه از آنها بستری برای پویایی و رشد سازمان فراهم شود. امکان انجام این امر از طریق به کارگیری مشاورین آگاه به چالشهای سازمانی و متخصص در عارضه یابی سازمان طی فرآیند زیر فراهم می گردد:
- درک و شناخت وضیعت تجاری فعلی و آینده سازمان
- شناسایی شکافهای کلیدی بین وضعیت موجود و وضعیت مطلوب و یکپارچگی ابعادکسب و کار
- به کارگیری تیم مشترک کارآمد کارشناسی
- تعریف معنادار از اهداف سازمانی و انتظارات با درنظر داشتن بازخورد عملکرد
- توسعه سازمانی به منظور گذر از چالش و ارتقاء عملکرد جهت کسب وضعیت مطلوب سازمان